Post navigation


3 thoughts on “مرحوم محسن ابوحمزه

    1. محسن جانم همبازی دوران کودکی ام رفیق دوران بعد از کودکی ام برادر دلسوز و مهربانم محسن عزیزم یاد دوران بچگی روزهایی که با تو گذروندم همیشه در خاطرم هست ظهرهای گرم تابستون که مامان میخوابید و منو تو و بهناز تو حیاط خونه باید بی سر و صدا بازی میکردیم تا ماملن و از خواب بیدار نکنیم اون بیصدا خندیدن ها اون بیصدا بازی کردن های لذت بخش اون مشق عیدهایی که روز آخر تعطیلات عید برام مینوشتی کمکم میکردی که خسته نشم ظهر های خلوت کوچمون تا مدرسه باهام میومدی که مواظبم باشی اینا همه عشق بود …. محسن جان دوران کودکی بیصدا می خندیدیم و من الان تا آخر عمرم برای تو نازنین بیصدا گریه میکنم .. دوستت داشتم و دارم خیلی زیاد با خاطراتت ایام را طی میکنم ولی بدان که تا همیشه در قلب منی برادر عزیزم ❤

  1. محسن عزیزم هنوز وقتی عکس تو و ولی عزیزو می بینم دلم ریش می شه ، بغض گلومو می گیره ، هر روز که می گذره حالم نه تنها خوب نمیشه بلکه بدترم می شه ، مثل آدمی که تصادف کرده و اولش تنش داغه دردش و حس نمی کنه اما کم کم متوجه می شه که چی به سرش اومده شدم ، محسن عزیزم آرزوی دوباره دیدن تو برادر عزیزم و ولی عزیزم خیلی اذیتم می کنه و روبوسی مجدد صورتهای قشنگتون که هنوزم بوی عطرتون تو مشامم باقی مونده منو بین زمین و هوا مردد نگه داشته و زمان از من بدون هیچ انگیزه ای عبور می کند و نگاه من به جای فردا ، به گذشته خیره مانده ،چه روزای خوبی بود ، آینده بدون تو و ولی عزیزززززززم چه بی معناست برادراااان عززززززیزززززززم ، دوستتون دارم ، غرق در نور و شادی باشید .سری بهمون بزنید برادرااااای خوبم .

پاسخ دادن به مهناز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *