خواهش میکنیم قبل از درج نظراتتان در وبلاگ به نقطه نظرات زیر توجه فرمائید.
از تبلیغات و ارائه کالا یا خدمات خودداری کنید
از نژادپرستی و تبلیغات نفرت انگیز خودداری کنید
از پورنوگرافی و فحش خودداری کنید
از نظرات پشت سر گذاشته شده خودداری کنید
از خشونت علیه افراد، نهادها یا شرکت ها خودداری کنید
از توهین به هر شکلی خودداری کنید
از نقض حقوق اشخاص ثالث (اشخاص، نهادها، سازمان ها، شرکت ها) خودداری کنید
ما این حق را برای خودمان می بینیم که نظرات شما را در صورتی که از این دستورالعمل ها تبعیت نکنند، ارسال نکنیم. هیچ استحقاقی برای انتشار وجود ندارد.
در نوشتن نظر خود لطفا ً از سخنان توهین آمیز، جنسیتی یا نژادپرستانه خودداری کنید. هر کسی حق دارد نظر خودش را داشته باشد. بنابراین هرگز سعی نکن نظر خود را به دیگران تحمیل کنی.
یکی از ویژگی های این دو برادرعزیزم احترام گذاشتن به بچه ها بود که همیشه واسه آنها وقت زیادی می گذاشتن و بهشون بها و اهمیت می دادند و هیچو قت به صورت جمعی به بچه ها نگاه نمی کردند ، با تک تک آنها ارتباط برقرار می کردند تا بچه ها متوجه ارزش واقعی خودشون بشن و بدونند که به عنوان یک فرد در جمع مطرح هستند ، هر جا یی که ولی و محسن عزیزم بودند همیشه یک حلقه از بچه های فامیل یا دوستان دور هم جمع بودند و ساعتها بازی و خنده و شوخی برقرار بود و همیشه لطفشون شامل حال دیگران می شد و دل هر کسی و به یک نوعی خوش می کردند یا با هدیه ای یا با کار قشنگی و این روند ادامه داشت حتی وقتی بچه ها هم بزرگ شدند باز به هر مناسبتی برای بچه های قدیم و بزرگای امروز هدیه ای می گرفتند و براشون احترام و ارزش زیادی قایل می شدند و با تعریف و تمجید شون شوقی در دلها شون بپا می کردند ، چقدر این دو برادر عزیزم با مرام و با صفا بودن که همون بچه های دیروز امروز اصلا حالشون خوب نیست چون غم از دس دادنشون اونارو هم داغدار کرد ، خاطراتشونو پررنگ تر و وابستگی شونو بیشتر کرد ، برادرهای عزیزم اونقدر تو ذهن همه آدمهاخاطرات قشنگ و ماندگار دارید که مرور زمان نه تنها پاکشون نمی کنه بلکه پررنگ ترشون هم می کنه ، کاش اونقدر دلهاتون پاک و شیشه ای نبود تا می شد زودتر ازاین غم دست کشید اما شماها اونقدر نقشتون پررنگ هست که نه تنها در ذهن ما بلکه در حافظه جهان به عنوان قلبهای شیشه ای ثبت شدید ، نمی دونم ناراحت خودم باشم که همزمان دوتا برادر عزیزمو از دست دادم یا خوشحال برای شما که هردو باهم از درد و رنج روزگار رها شدید و به نور و روشنایی رسیدید و حض کامل را می برید ، من شمارو نمی بینم اما مطمینم که شما مارو می بینید و همین دلخوشی باعث ادامه دادن من به زندگی شده ، شما با رفتنتون معنای زندگی را برای ما عوض کردید ، شما آفتاب زندگی ما بودید بدون شما سردمون شده ، ، شما گل سرسبد هر مجلس و خنده و شادی هر جمع و محفلی بودید ، شما احترام و آبروی خاندان هستید، اسمی از شما جدی را زنده نگه می دارد ، من حتی اگر به اندازه اقیانوس هم براتون اشک بریزم باز هم کمه ، معیار غم شما اشک نیست قلبه ، روح و روانه ، نابودیه تمام وجوده ، شما رفتید اما انگار من نیستم ، آلان مدتیه که گم شدم و هیشکی نمی تونه پیدام کنه ، من در لابلای کلمات محبت آمیز شما ، در خاطرات شیرین کودکی ام ، در نفس بی رمق شما در درون ریه های بی اکسیژنتون گم شدم ، خواستم جلوی مرگ و بگیرم با ذهنم ، دعاهایم ، اشکهایم ، التماسهایم اما تقدیر از ازل رقم خورده بود و توی فرصتی کوتاه ما خواهر و برادر هم بودیم ، تو فرصتی کوتاه می توانستیم به هم مهربونی کنیم و عشق بورزیم ، تو فرصتی کوتاه من این همه درس عشق و محبت و از شما یاد گرفتم ، بدون شما نه یک جا بلکه همه جای زندگی می لنگد ، شما ستون خانواده بودید بدون شما آدم حس می کنه هر آن سقف می خواد رو سرمون خراب بشه برادرهای عزیزم تا ابد دوستتون دارم و دلتنگتون هستم هنوز هم ما به کمکتون خیلی نیاز داریم ، از دور مراقب همگی ما باشید تا بتونیم این غم سنگین و یک کمی هضم کنیم ، برادرهای عزیزم منو پیدا کنید ، صبرم را زیاد کنید ، دلم را صبور کنید ، باز هم راهنمای مسیرم باشید که من بدون شما زندگی کردن را بلد نیستم ، دوستتون دارم همیشه توی قلب من هستید ، برادرهای عزیزی که همیشه باعث خنده و شادی و خوشحالیه دلهای همگی ما و دوستان وجمع فامیل بودید ، روحتون شاد باشه .
خواهر بی تاب شما بهناز
جهانا بی وفایی ها نمودی 🖤
عزیزی از عزیزان را ربودی🖤
چه تلخه از دست دادنت ، چه سخته رفتنت، و چه دردناکه پذیرفتن نبودنت 🖤عموی عزیزم ممنونم ازت بابت تمام آنچه بی منت برایم در دوران سخت بیماریم انجام دادی و در همه سختی ها کنارمان بودی ، همیشه حواست بهم بود و نگرانم بودی 😔😔😔همیشه با فرستادن فیلم ها و کلیپ های شاد و پرانرژی به منروحیه میدادی 😭😭😭😭😭😭😭😭
عموجانم چهره خندان و دوست داشتنی ات ، مهربانی هات ، بخشندگی، و دل پاکی هات ازت تا به ابد به یادگار می ماند 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
با آرزوی شادی روح همه رفتگان علی الخصوص عمو ولی عزیز و عمو محسن عزیز و صبر جمیل برای بازماندگان 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
بچه که بودیم وقتی مدارس تعطیل می شد و کارنامه هامونو می گرفتیم ، مادرم تدارک ۳ ماه دوری از خونه رو می دید و ما بچه هارو به انزها می بردو ولی عزیزم چون سر کار می رفت ، فقط ۵ شنبه ها می اومد و جمعه ها بر می گشت تهران ، ومن یادمه که یک هفته انتظار می کشیدم تا ۵ شنبه از راه برسه و ولی برادر عزیزم بیاد ، ومن واسه اینکه به برادرم یک هدیه بدم، یادمه یه عالمه فندق از درخت می چیدم و پوست می کندم و همه رو با سوزن تو نخ می کردم و گردنبند درست می کردم و خوشحالیم این بود که ولی بیاد و اونو مثل حلقه های گل به گردنش بندازم ، وبرادرم خیلی خوشحال می شد و تشکر می کرد ، کاش درختمون اونقدر فندق داشت که از این حلقه جدا نمی شدی هر چند که هنوزم تو راس این حلقه هستی برادر عزیز و مهربون و خوش قلبم ، تو قلبت شیشه بود و قلب روزگار سنگ ، تو لایق بهترین ها بودی که از این حلقه دست کشیدی ، تو و محسن عزیزم تو حلقه نور هستید وچه سعادتی از اون بالا تر ، بهتون افتخار می کنم ، شما با رفتنتون بیشتر از همیشه با ما هستید ، تو هر نفس ، تو هر قدم ، تو هر لحظه و ثانیه ، تو خواب و بیداری ، برادر های عزیزم از وقتی که شما به آسمون رفتید من دیگه هیچ آرزویی ندارم جز آرزوی یک لحظه دیدارتون . دوستتون دارم .
ولی عزیزم برادر خوبم توی فرصتی کوتاه که ما خواهر و برادر هم بودیم یکی ازافتخارات من اینه که شما برادر بزرگ ما بودید و چقدر زیبا راه و مسیر زندگی رو به ما نشون دادید ، چه قلب مهربون و پاکی داشتید ،در ته قلبت چشمه ای زلال بود که هیچوقت خشک نمی شد و می جوشید و سرریز می شد ،شما هر آنچه را باید می گفتید ، گفتید و ما هم شنیدیم و عمل کردیم ، تمام درسها را نکته به نکته مو به مو به ما آموزش دادید و من خیلی خوشحالم از اینکه همیشه سعی می کردم یکی از شاگردان حرف گوش کن و خوب شما باشم و دل شمارو به دست بیارم ، چون به پاکی قلب شما ایمان داشتم ، ویکی از خوشحالی هام اینه که هیچ خاطره ای ندارم که باعث رنجش خاطرو پشیمونی من شده باشه ، توی تمام خاطراتم احساس سربلندی می کنم چرا که همیشه در کنار شما بودم نه مقابل شما و همیشه درکتون می کردم از ته دل ، برادر عزیزم شما و به قول خودتون داش محسن همیشه در کنار هم بودید انگار نتونستید دوری همدیگه رو تحمل کنید ، هردو با هم رفتید و هر دو غرق نور و شادی و رحمت شدید . ولی عزیزم ، محسن عزیزم هیچوقت فکر نمی کردم تا اینجای راه قراره که با هم باشیم لعنت به هر چی جداییست .
جا یی که آدم بیشترین نیاز و به عزیزانش داره که به شونه هاشون تکیه کنه از لحاظ روحی و عاطفی تا بتونه محکم روی پاهای خودش بایسته که بتونه زندگی شو پیش ببره متاسفانه همونجا تکیه گاه می شه پرتگاه . برادران عزیزم من از قله عشق و محبت شما پرت شدم تو دامن آه و حسرت ، زندگی من از صبح تا شب شده ازفکر ولی به فکر محسن فرو رفتن و از فکر محسن به فکر ولی فرورفتن ، دیگه وقتی ندارم تا به خودم و زندگی خودم فکر کنم ، شما پر از شور و نشاط، ذوق و اشتیاق و انگیزه بودید پر از عشق و هیجان ، روح زندگی در شما جاری بود و شما مثل نهر آبی هر آنچه را که در اطرافتان بود سبز می کردید وما مثل گل همیشه بهار تازه و سرسبز بودیم و می تونستیم سختیهای روزگار را تحمل کنیم اما دیگه بهار ما گذشته شاید ، تمام فصلهای ما پاییز شده با غروبهای غم انگیزو لحظه های کسالت آور ، ولی عزیزم آخرین درس شما به من این بود که خواهر جون هر اتفاق بدی که برات پیش میاد فقط بگو شکر ، و من یاد گرفتم که بابت هر چیزی شکر کنم چه خوب چه بد ، شکر می کنم از اینکه تا این زمان شما برادران خوبم را داشتم و تونستم لذت زندگی رو بدون حسرت در کنار شما ببرم حالا به بعد هم در خاطرم ، قلبم ، روح و روانم شما و خاطراتتون را عزیز و گرامی نگه می دارم و مثل یک فایل حیاتی از گفته هاتون ، الگوی رفتاریتون ، مردمداریتون و…. استفاده می کنم ، دوستتون دارم ولی عزیزم و محسن عزیزم تا همیشه در قلب من هستید ، به امید دیدار در دنیایی زیباتر .